خ برای مدتی برای گردش رفته بود بیرون گوشیش توی جیبش بود و داشت به اهنگ هایی که توی گوشیش دانلود کرده بود گوش میداد از اونجای که اون یک exxx بود برای تنها بودن نیازمند بود که xxxx بشه و این اعصابش رو خورد میکرد همیشه یه دوست درونگرایی داشت که به حرف های خ گوش میداد خ سر لو دادن رازی که به دوستش گفته بود با دوستش قهر کرد از اون موقع به بعد ixxx شده بود اما معلوم نبود چون یا exxxیاixxx بود و اصلا نمیدونست چیه که خب باز هم دوستایی پیدا کرد که تبدیل به بهترین دوستاش شده بودن و هر روز با هم کلی گپ
میزدن چه انلاین چه حضوری مهم نبود مهم این بود که همه باهم در ارتباط بودن و این باعث دوستی و صمیمی بودن بین این چهار تا دوست شد خ همیشه با دوستش پ گپ میزد چون اونا بهترین دوست ها و صمیمی ترین دوست ها بودند تا اینکه یک روز توی مدرسه خ یک پسر خوشتیپی دید به اسم آ واقعا جذاب بود چون خیلیا باهاش دوست بودن خ برای اولین جرعت کرد که به آ بگه بامن دوست میشی و آ بدون اینکه بگه اره یا نه خودتون میدونید چیکار کرد
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
۱۰
۹
۸
۷
۶
۵
۴
۳
۲
۱